
با یک آگهی تبلیغاتی حافظ کل قرآن شدم
داستان آشناییاش با قرآن داستانی عجیب است و شنیدنی. ماجرایی است اتفاقی که از یک پیانیست و عضو گروه کر، حافظ قرآن میسازد.
هدی افسای جوانی سیساله است که در بیستودوسالگی، در زمانی که عضو گروه کر بوده است و پیانو مینواخته ناگهان به آگهی مربوط به تربیت مدرس قرآن در روزنامه برمیخورد. این آگهی در زندگی او تغییرات شگرفی را رقم میزند که از زبان خودش آنها را میخوانیم.
من متولد مشهد هستم و ساکن شهرک شهید بهشتی. پدر و مادرم اهل خرمشهر و آبادان هستند، ولی من و خواهرها و برادرم مشهد متولد شدهایم. بیستدوساله بودم که دروس مقدماتی روخوانی، روانخوانی، تجوید و... را شروع کردم.
زمانی که حفظ قرآن را میخواستم شروع کنم کار موسیقی میکردم و پیانو میزدم. در گروه کر بودم. برای خودم یک ارگ گرفته بودم و نتها را که میزدم همزمان آهنگها را هم میخواندم تا اینکه یک روز خواهرم در روزنامه آگهی مربوط به تربیت مدرس قرآن را نشانم داد و یک تحول درونی در من رخ داد و به روخوانی قرآن روی آوردم.
رشتههای مختلف هنری مانند آرایشگری و خیاطی هم رفتهام، ولی هیچ وقت قلبم آرام نمیشد و احساس خلأ میکردم تا اینکه قرآن همه خلأهایم را پر کرد. قرآن هر روز برای من یک روز تازه داشته است.
از محرم تا محرم
بعد از این دوره طرح سهساله حفظ آمد که من ابتدا نتوانستم در این طرح ثبتنام کنم و تکمیل ظرفیت شد. خیلی ناراحت بودم تا اینکه به لطف خدا استاد جدید آوردند و جذب جدید انجام شد. محرم بود که شروع کردم. محرم هم بود که حفظم را تمام کردم، دقیق در روز عاشورا حفظم کامل شد.
باوجود اینکه رشتههای هنری مختلف زیادی رفته بودم، اما هیچ کدام به اندازه قرآن به من آرامش نداد. تحت نظر استاد فرهمند کار حفظ را شروع کردم و یک سال هم شاگرد استاد حسنی بودم. زیرنظر استاد محمدزاده نیز کار تثبیت و استواری حفظ قرآن را انجام دادم. ایشان در حفظ من خیلی تأثیر داشتند و برمبنای فهم و تصویر کار میکردند.
فهم و تصویر ۲ بال حفظ قرآن هستند که با کمک هردو میتوان موفق بود. کار ایشان به این شکل بود که برای تمام آیهها و سورهها علاوهبر فهم معنی، تصویری ایجاد میکردند که مربوط به داستان سوره بود و این موضوع در حفظ من خیلی اثرگذار بود چرا که واقعا حفظ آیهها و سورهها کار دشواری است.
زمانی که حفظ را شروع کردم برای حفظ هر صفحه ۲ ساعت زمان میگذاشتم و روزانه ۸ ساعت مشغول قرآنخواندن بودم. البته اکنون هم که کار حفظم تمام شده است برای استمرار آن روزی ۳ یا ۴ ساعت قرآن میخوانم، ولی آن زمان کل وقتم برای قرآن بود.
برکت حفظ قرآن من این است که اهالی خانه بیشتر قرآن به دست میگیرند. خواهر کوچکم، زهرا خیلی کمکم میکند و کار حفظ را خودش هم شروع کرده است. حتی خیلی وقتها در خانه دور هم جمع میشویم و من از حفظ میخوانم و آنها اشکالاتم را میگیرند. گاهی هم داستانهای قرآنی و شأن نزول آیات را تعریف میکنم که برایشان جالب است. خواهرزادهها و برادرزادههایم هم جذب شدهاند و پدر و مادرهایشان برایشان برنامه حفظ در نظر گرفتهاند.
ریشه این حافظشدن من و روی آوردنم به قرآن هم فکر میکنم به پدر و مادرم برگردد. به آن زمانی که بعد از نماز صبح با صدایی حزنآلود پدرم قرآن میخواند و بعد از آن مادرم ما را به کلاسهای خانگی که جزء ۳۰ را کار میکردند، میفرستاد. درست است که ما بهخاطر جنوبی بودن زبان عربی بلد بودیم، ولی این موضوع کمک چندانی به حفظ نمیکند چراکه قرآن الفاظ خاص خودش را دارد و حتی عربها هم به راحتی نمیتوانند معانی آن را بفهمند. زبان قرآن متفاوت با زبان عربی رایج کنونی است.
باوجود اینکه رشتههای هنری مختلف زیادی رفته بودم، اما هیچ کدام به اندازه قرآن به من آرامش نداد
برکت ادامه تحصیل
یکی دیگر از برکات قرآن در زندگی من ادامه تحصیل بوده است. زمانی که حفظ را شروع کردم دیپلم داشتم، ولی اکنون دانشجوی کارشناسیارشد دانشگاه فردوسی هستم. لیسانسم را هم با مدرک درجه ۳ حفظ قرآن توانستم در رشته علوم قرآنی بگیرم و اکنون هم علوم قرآن و حدیث را در مقطع ارشد دانشگاه فردوسی میخوانم. البته اینطور نبود که، چون حافظ هستم بدون کنکور وارد شوم. از سهمیه حافظان استفاده کردم و دوبار کنکور دادم. یکبار برای لیسانس و یکبار برای ارشد که شکر خدا رتبه ۱۸۶ را توانستم کسب کنم.
در زمان حفظ سختترین سوره برای من سوره انعام بود. مشابه زیاد داشت و سخت توانستم حفظ کنم، ولی در کنار آن سختی سوره مریم و یوسف برایم خیلی شیرین بود و درسهای اخلاقی زیادی داشت. این سورهها را با تصویر ذهنی که میخوانم سیر نمیشوم. البته به نظر من هر سوره یک سرزمین عجیب است که آن را کشف میکنی و واردش میشوی.
اید بتوانی خودت را با شرایط سورهها هماهنگ کنی و درون آن را درک و کشف کنی. قرآن از نظر محتوایی سنگین است و باید با آن ارتباط برقرار کرد. من آیات را با تصویر خودشان حفظ میکنم و بعضی از آیات و سورهها برایم خیلی جذاب و دوستداشتنی هستند. مثلا سورههای یاسین و واقعه که گل قرآن برایم هستند و وقتی به آیاتی که درباره بخشش و لطف خداوند هستند میرسم، واقعا لذت میبرم.
حفظی که من انجام دادهام براساس شماره آیه و شماره صفحه نیست و با قرائت آیه ادامه آن را میخوانم. به پیشنهاد استادم، جناب محمدزاده، در مسابقات شرکت نکردم و سمت ادامه تحصیل رفتم. جز در ۲ مسابقهای که در آستان قدس و اوقاف برگزار شد که در ۱۰ جزء اول مشهد و در ۲۰ جزء در مشهد چهارم و در استان ششم شدم، ولی بعد از آن دیگر مسابقهای شرکت نکردم. آنچه در حفظ قرآن اصل است فهم و تأثیر آن بر زندگی است. زمانی که من قرآن را شروع کردم در سنین جوانی بودم و شور خاصی داشتم. قرآن نظم خاصی به زندگیام داد و از نظر روحی آرامم کرد.
رفاقت با قرآن
خیلی وقتها با قرآن حرف میزنم و درددلهایم را به قرآن میگویم. قرآن نور است و هر صفت خوبی که مدنظر داشته باشی برای یک دوست، در آن میتوانی پیدا کنی. قرآن بدون هیچ تلاشی بر آدم تأثیر مثبت میگذارد و در اثر همنشینی با آن کمکم از زیباییهایش تأثیر میگیری. رابطه من و قرآن مانند دو دوست است و من همیشه درددلهای مادی و معنویام را با او میگویم و با او صحبت میکنم.
در زمینه آموزش علوم قرآنی نیز حدود ۱۰ سال است که وارد شدهام و با ارگانهایی مانند آستان قدس، دارالقرآن امام حسین (ع)، شهرداری منطقه ۳، مدرسه راهنمایی مشکات و جامعهالقرآن کار کردهام. در کنار آن هر یکشنبه یک جلسه خانگی داریم که با بچهها در کنار قرائت، ترجمه هم کار میکنم.
بعد از حفظ اکنون تقریبا وارد تفسیر شدهام و احساس نیاز به آن میکنم. مدنظر دارم که تصویرسازی آیات و سورهها را تقویت کنم و در بحث حفظ شماره آیات وارد شوم. در کنار تدریس و کلاسهای عقیدتی که در ارگانها و سازمانهای مختلف یا دورههای آموزشی خانگیای که دارم به تدریس در دانشگاه هم فکر میکنم.
* این گزارش دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۷ در شماره ۳۱۱ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.